هزار دلار یعنی بیست و پنج میلیون

ساخت وبلاگ

سلام. خوب هستید؟ چه می کنید؟ 

طرف های شما رو نمی دونم، اصفهان دو سه روزه خیلی هوا سوز داره. یعنی یه جور لج درآری هم آفتابه و هم خشک و سرد. 

دیروز دنبال یه کتابی رفته بودم کتابخونه ی دانشگاه. من البته کارت ندارم ولی خب با کارت بابام می تونم کتاب بگیرم. 

همونجا توی کتابخونه بین قفسه های کتاب های هزار رنگ (که البته بوی ماندگی هم می دهند) صندلی می گذارم و کتابی که نظرم را جلب کند می خوانم. بین خودمان باشد، دلم می خواهد فکر کنم کتاب ها خودشان صدایم می کنند. 

دیروز بخصوص از فضای خشک و سرد بیرون که خزیدم توی کتابخانه ی زبان های خارجی، که در طبقه ی زیرین دانشکده واقع شده، متوجه گرمای مطبوعش شدم. ژنراتور "روووووم روووووم" صدا می کرد. ​​​​​​توی اون فضای به اون بزرگی من بودم و دو تا مراجع و دو تا کارمند کتابخونه. 

با خودم فکر کردم کاش میشد یه کم منصفانه تر با انرژی برخورد می کردیم. مثلا فضا های عمومی (و بخصوص دولتی) نسبت به تعداد مراجعین اجازه می داشتند انرژی، که سرمایه ی عمومی ست رو استفاده کنند. بهای این انرژی رو میشه مثلا برای جبران خسارت کشاورزان که از تغییرات اقلیمی متضرر می شوند استفاده کرد. 

امروز دیدم اخبار داره درباره ی افزایش پنجاه در صدی قیمت انرژی در انگلستان حرف می زنه. این افزایش دلایل مختلفی داشته. مثلا گویا روسیه امسال گاز بهشون نفروخته و انگلستان لگبرای تامین انرژیش بخصوص به گاز وابسته ست. گویا قبلا بهای سالانه ی انرژی هر خانوار حدود هزار و هفتصد دلار می‌شده، حالا پنجاه در صد هم میره روش. 

خلاصه که یاد کتابخونه افتادم، حالا کتابخونه هم نه، همه ی فضا های دولتی که گاز مجانی بهشون داده میشه. 

گرمای مطبوع در فصل زمستان نعمت است. کاش بشه در زمستان حسابی دور هم جمع بشیم و قدر کشورمون و همدیگه رو بدونیم و نذاریم گرمای ساختمان ما رو از چاره جویی درباره ی مسائل موجود (افزایش سطح فرهنگ عمومی در کشور، مشکلات اقلیمی،...) غافل کنه

زمرد...
ما را در سایت زمرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maninjamia بازدید : 180 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 22:41