زمرد

متن مرتبط با «می ترسم از عشق» در سایت زمرد نوشته شده است

خاورمیانه

  • می دونید؟ ما تو خونه مون اخبار تلویزیون داخلی رو زیاد می بینیم. یعنی بابام شب ها و ساعت 2 رو اگه خونه باشه حتما روشن میکنه. و خب از نظر سیاسی هم قبولشون داره حاکمیت و این صحبت ها رو. حالا که موضوع غزه پیش اومده و هم اخبار ملی و هم واکنش خود مردم (از جمله خودم) کم جونه و برعکسش توی یوتیوب می بینی مردم اون طرف دنیا خیلی سرسخت پی گیرند (با اینکه تقریبا هیچ کاری در مقابل شرکت های بزرگ دنیا از دستشون برنمیاد) برای من سوال پیش اومده که واقعا چرا.چرا اینجوریه؟ با اینکه خیلی واضح نیست برام ولی به نظرم به دنیا اومدن در خاورمیانه یعنی به دنیا اومدن در هاله ای از ابهام. برای هویتت، و برای هوایی که حق توست برای نفس کشیدن همیشه جنگیده ای. خسته ای... از سیاهی نفت و از سرخی خون... انگار هنوز جنگ با عراق است و صدام از گور بلند شده و بمب می اندازد و گرد و خاک است که به هوا بلند می شود و آلودگی صوتی و هراسزیستن در خاورمیانه مطالعه می خواهد... برای عبور از شعارهایی که خوراک اتمسفر خاورمیانه است..برای عبور از آش ی که آن ور آب برایت بار گذاشته اند... زمانزمان عنصر مهمی ست. ساعت هایمان را چک کنیم. نباید عقربه ها بخوابند... غزهغزه منتظر است.. غیر از انتظار کاری از دستش برنمی آیدمی دونید؟ این روزها انگار دنیا ساعتش رو با خاورمیانه تنظیم می کنه.. حواسمون باشه.. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • یک کت یشمی کارکرده ی جا افتاده

  • امروز بیرون بودم. برگشتنه دیگه تقریبا رسیده بودم سر کوچه مون. یه آقایی گفت خانوم! یه کمکی بهم بکن! چند تا ورقه دوا و دکتر گرفت جلوم. قد متوسط رو به کوتاهی داشت. بهش گفتم ندارم و به راهم ادامه دادم. برگه های توی دستش سبز رنگ بودند. گفت سی، چهل تومان هم شده یه کمکی بهم بکن. گفتم پول نقد اصلا ندارم. بعد که رد شدم برگشتم دیدم کت ش از این چاک های دو ور کمر داشت. یه آقای میونسال قد متوسط رو به کوتاه. قبلش از داروخونه صد متر جلوتر شامپو خریده بودم شصت و پنج تومان. از ذهنم نمیره کلا آقاهه. یه موردی داریم این جا که همیشه میگه میخوام نوار قلب بگیرم کمک م کن. چون مال این محل هستم دیگه می شناسم ش و برام تکراری شده ولی این آقاهه، اگه از روی کت ش هم بتوانیم حساب کنیم، باید عیال وار بوده باشه. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • هزار دلار یعنی بیست و پنج میلیون

  • سلام. خوب هستید؟ چه می کنید؟ طرف های شما رو نمی دونم، اصفهان دو سه روزه خیلی هوا سوز داره. یعنی یه جور لج درآری هم آفتابه و هم خشک و سرد. دیروز دنبال یه کتابی رفته بودم کتابخونه ی دانشگاه. من البته کارت ندارم ولی خب با کارت بابام می تونم کتاب بگیرم. همونجا توی کتابخونه بین قفسه های کتاب های هزار رنگ (که البته بوی ماندگی هم می دهند) صندلی می گذارم و کتابی که نظرم را جلب کند می خوانم. بین خودمان باشد، دلم می خواهد فکر کنم کتاب ها خودشان صدایم می کنند. دیروز بخصوص از فضای خشک و سرد بیرون که خزیدم توی کتابخانه ی زبان های خارجی، که در طبقه ی زیرین دانشکده واقع شده، متوجه گرمای مطبوعش شدم. ژنراتور "روووووم روووووم" صدا می کرد. ​​​​​​توی اون فضای به اون بزرگی من بودم و دو تا مراجع و دو تا کارمند کتابخونه. با خودم فکر کردم کاش میشد یه کم منصفانه تر با انرژی برخورد می کردیم. مثلا فضا های عمومی (و بخصوص دولتی) نسبت به تعداد مراجعین اجازه می داشتند انرژی، که سرمایه ی عمومی ست رو استفاده کنند. بهای این انرژی رو میشه مثلا برای جبران خسارت کشاورزان که از تغییرات اقلیمی متضرر می شوند استفاده کرد. امروز دیدم اخبار داره درباره ی افزایش پنجاه در صدی قیمت انرژی در انگلستان حرف می زنه. این افزایش دلایل مختلفی داشته. مثلا گویا روسیه امسال گاز بهشون نفروخته و انگلستان لگبرای تامین انرژیش بخصوص به گاز وابسته ست. گویا قبلا بهای سالانه ی انرژی هر خانوار حدود هزار و هفتصد دلار می‌شده، حالا پنجاه در صد هم میره روش. خلاصه که یاد کتابخونه افتادم، حالا کتابخونه هم نه، همه ی فضا های دولتی که گاز مجانی بهشون داده میشه. گرمای مطبوع در فصل زمستان نعمت است. کاش بشه , ...ادامه مطلب

  • امیدوارم شاد باشید

  • در های باز آسمان

  • امروز اولین روز ماه رمضان بیشتر به آرزو کردن و دعا کردن گذشت. با اینکه روزه هم نبودم ولی دلم که پر بود از خیلی چیزها. بیشتر دعاهام هم یه جوری به وضعیت اقتصادی مربوط می‌شد.  کم ارزش شدن واحد پول کشورمون خیلی ناراحت کننده ست. با اینکه نه درآمد مرتبی دارم نه حالا سرپرست خانوار و اینام ولی خب آدم باید دل بزرگی داشته باشه که هنوز بتونه تصور کنه که یه روزی بتونه دنیا رو ببینه. , ...ادامه مطلب

  • به امید روزهای روشن

  • سرزمین جادو

  •    آخ یعنی سرزمین جادو کجاست+ این http://sarahunicoland.tumblr.com/post/182268040379#notes  , ...ادامه مطلب

  • آسیب شناسی خدمت سربازی

  • داداش من سربازه. دو ماه آخر وظیفه شه. اولش دو ماه آموزشی کرمان بود و بقیه زمان وظیفه رو همینجا در اصفهان در جاهای مختلف مثل پلیس امنیت اجتماعی و شهرک آزمایش گذرونده.  نمیدونم شاید هم یه کم سوسول باشه. سر چهار راه که پست میده یا مثلا تو یه مراسم پر جمعیتی که انتظاماته بعدش میاد خونه کلی از پایین بودن فرهنگ و شعور عمومی مردم گله میکنه. البته بیشتر ناراحتیش به این خاطره که این کارهایی که فقط از نظر ا, ...ادامه مطلب

  • میترسم

  • ,میترسم مهستی,میترسم از بعضی آدمها,میترسم از تاریک روشن ها,میترسم,میترسم از تنها شدن,میترسم این احساس تو,میترسم شهرام صولتی,می ترسم از عشق,میترسم از دستت بدم,میترسم حامله شده باشم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها